کد مطلب:90273 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:254

آفات کلام و خاموشی











در پایان بحث، بی تناسب نیست كه به پاره ای روایات، در مورد سخن گفتن و یا سكوت كردن اشاره نماییم، تا مورد هر یك، مشخص گردد:

«سئل علی بن الحسین علیه السلام عن الكلام و السكوت ایهما افضل، فقال: لكل واحد منهما آفات، فاذا سلما من الافات، فالكلام افضل من السكوت، قیل: و كیف ذاك یابن رسول الله؟ قال: لان الله عزوجل ما بعث الانبیاء و الاوصیاء بالسكوت، انما یبعثهم بالكلام و لا استحقت الجنه بالسكوت و لا استوجب و لایه الله بالسكوت و لا توقیت النار بالسكوت و لا تجنب سخط الله بالسكوت انما ذلك كله بالكلام ما كنت لاعدل القمر بالشمس، انك تصف فضل السكوت بالكلام و لست تصف فضل الكلام بالسكوت.»

از امام زین العابدین علیه السلام در مورد سخن گفتن و خموش بودن پرسش كردند كه كدام یك از این دو از دیگری افضل است، امام فرمود: هر یك از این دو آفاتی در بر دارد كه اگر از آفات دور بماند، تردیدی نیست كه كلام از سكوت برتر است. سائل گفت: چگونه كلام از سكوت افضل است؟ با اینكه خطرها همه متوجه كلام است و سكوت زیانی ندارد؟ امام در رفع ابهام او فرمود: خداوند پیامبران و جانشینان آنان را به سكوت كردن و خاموش زیستن مبعوث نكرد، آنها مامور بودند كه مردم را هدایت نمایند و این رهبری جز با كلام و ارشاد تامین نمی شد. امتهای آن پیامبران با اطاعت از رهبری آنان مستحق بهشت شدند، ولایت پروردگار با سخن گفتن آغاز و انجام یافت و مردم از عذاب الهی، به بركت كلام رهایی یافتند هر چه بوده و هست از كلام و سخن گفتن است. آنگاه فرمود: من، هرگز رتبه ی ماه را با آفتاب، برابر نمی دانم!

[صفحه 82]

یعنی گفتار به مانند روشنی آفتاب و سكوت در رتبه به منزله ی ماه می باشد و این دو با هم برابر نیستند. سپس فرمود: چون تو سكوت را در ذات خود آن، بی خطر پنداشته ای، بدین جهت او را بر كلام تفضیل داده ای با اینكه قطعا كلام از سكوت برتر است.

امام علیه السلام در این حدیث فضیلت گفتار را بر سكوت، برای سائل مبرهن نموده به رفع ابهام او پرداخت، گرچه سوال كننده تصور كرده بود كه خطرها تنها متوجه كلام است و سكوت هیچگونه زیانی در بر ندارد، اما امام با دلایلی كه بیان نمود، سخن گفتن را، مایه ی سعادت و سكوت را در مواردی زیان آور معرفی كرد، از طرف دیگر زیان سكوت هم به خاطر خود سكوت نیست، زیرا سكوت، سخن نگفتن است و سخن نگفتن، در ذات خود، آفتی ندارد و به عبارت دیگر، كلام (با قطع نظر، از عوارض نامطلوب جنبی بر سكوتی، كه منافعی از دست انسان بیرون ببرد) افضل است اما منافاتی ندارد كه سخن گفتن، در ذات خود آفاتی در برداشته باشد كه خاموش بودن در ذات خود، چنین آفاتی نداشته باشد.

«روی عن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال: اكثر خطایا ابن آدم فی لسانه و من كف لسانه ستر الله عز و جل عورته.»

«العوره سواه الانسان و اصلها من العار، لما یلحق فی ظهوره من العار، ای المذمه»

عورت، آلت تناسلی انسان است و اصل آن از عار گرفته شده، زیرا اگر مكشوف گردد، او را مذمت می كنند.

عورت: امری كه شخص از آن شرم دارد كار زشت، آلت تناسل و شرمگاه مردم.

پیامبر فرمود: بیشتر خطاها و لغزشهای آدمیان در زبان آنهاست، هر كس زبان خود را نگهداشته و از بیهوده گویی پرهیز كند، خداوند زشت كاری او را پنهان نموده و از

[صفحه 83]

سرزنش و توبیخ دیگران در امان خواهد بود.

«قال علی علیه السلام ما شی ء احق بطول الحبس من اللسان.»

هیچ چیز سزاوارتر از زندانی نمودن زبان، به مدت طولانی، نیست.

«و عنه علیه السلام الكلام فی وثاقك مالم تتكلم به و اذا تكلمت صرت فی و ثاقه، فاخزن لسانك كما تخزن ذهبك و ورقك فرب كلمه سلبت نعمه.»

علی علیه السلام فرمود: سخن در قدرت و اختیار توست، مادامی كه بر زیان نیامده باشد. یعنی دلهره و اضطرابی از واكنش آن نیست، اما سخن گفتن همان و تو در اختیار آن بودن همان، زیرا هر سخن در اجتماع بازتابی دارد كه گاه مطلوب و گاهی نامطلوب است و در هر صورت به آدمی ربط خواهد داشت. پس زبانت را نگه دار و سخنانت را خزینه كن، همانگونه كه ثروت و دارایی ات را از چشم دیگران، پنهان نموده و گنجینه می كنی و چه بسا كلمه ای كه در پی آن نعمتی از انسان سلب می گردد.

در اینجا توجه به این نكته لازم است كه سخن گفتن، گاهی بازتاب دلهره انگیز در پی دارد كه نه تنها یك نعمت، بلكه نعمتها را از آدمی می گیرد، اما سكوت و خموشی اگر پیام آور نفعی نباشد، زیانی هم به آن متوجه نیست. بنابراین برای رفع نگرانی و به دور بودن از خطر ناشی از گفتار، لازم است سخن را در محفظه تامل نگهداشت، تا از سلب آزادی و رقیت در كلام، در امان باشیم.

ابن سكیت، ابویوسف، یعقوب بن اسحاق دورقی اهوازی از دانشمندان بزرگ لغت و نحو و از شیعیان مخلص اهل البیت علیهم السلام است كه بیشتر مورخان او را تمجید نموده و گفته اند:

او مردی جلیل القدر، بزرگوار و از خواص اصحاب امام محمد بن علی التقی و امام علی بن محمد النقی علیهماالسلام است. وی كتب پرفایده ای كه از آنها كتاب اصلاح المنطق است از خود به یادگار گذاشته. متوكل عباسی (جعفر بن معتصم) در پنجم ماه

[صفحه 84]

رجب 244، او را به قتل رساند، علت شهادت این مرد بزرگ را چنین نوشته اند كه ابن سكیت بنا به تقاضای متوكل، تعلیم و تربیت فرزندانش (المعتز و الموید) را به عهده گرفت. نحو، لغت و فن سخنوری را به آنها خوب آموخت، به حدی كه در این علوم، شهرت فراوانی یافتند، متوكل از این عمل خرسند شد و احساس غرور می نمود، او كه پلیدترین خلفای عباسی و دشمن سرسخت دودمان پیامبر بود، خواست افتخار ویژه ای برای فرزندان خود، آن هم از زبان دانشمندی گرانقدر مانند ابن سكیت، كسب نماید مبنی بر اینكه فرزندان وی، در ردیف حسن و حسین علیهماالسلام قرار دارند بدین جهت، بعد از پایان كار، رو به ابن سكیت نموده و گفت: این دو فرزند من (معتز و موید) نزد تو محبوبتر و گرامی ترند یا حسن و حسین فرزندان علی بن ابیطالب؟ وی در جواب گفت: به خدا سوگند، قنبر خادم علی بن ابیطالب نزد من از تو و فرزندانت گرامی تر است.

با این پاسخ قاطع و دندان شكن، غرور بی پایه و ریشه ی او را در هم شكست، متوكل كه انتظار نداشت چنین پاسخی از ابن سكیت بشنود، خشمگین شد و به عده ای از درباریان، دستور داد، تا زبان او را از پشت سرش بیرون كشند، بعد از انجام دستور و پس از گذشت مدتی كوتاه، ابن سكیت چشم از جهان فروبست و به رحمت حق پیوست.

از شگفتیهای تاریخ این است كه ابن سكیت، همیشه مردم را از لغزش زبان برحذر می داشت و این دو بیت:


یصاب الفتی من عثره بلسانه
و لیس یصاب المرء من عثره الرجل


فعثرته فی القول تذهب راسه
و عثرته فی الرجل تبرء عن مهل


یعنی: از لغزش زبان به آدمی آسیبی می رساند كه لغزش پا به او آن. آسیب را نمی رساند، زیرا لغزیدن انسان در گفتار، همان و نابود شدن همان، در حالی كه در

[صفحه 85]

لغزش پا، اگر آسیبی به او برسد، در زمانی نه چندان طولانی، از بین رفته و بهبود می یابد.

این رباعی را ابن سكیت اندكی پیش از وفاتش سروده بود و خود وی گرفتار آفت زبان شد و از دنیا رخت بربست.

[صفحه 86]


صفحه 82، 83، 84، 85، 86.